تنهایی

خدایا این مجازاتو تموم کن

دلم گرفته ، دلم به اندازه ی غروب

به اندازه ی تک درختی تو کویر گرفته دلم

خدایا انگار غم واسه همیشه توی قلب من خونه کرده

ای خدا می دونم بنده خوبی برات نبودم

اما به کدوم گناه مجازات به این سختی رو واسم تعیین کردی

خدایا منکه داشتم زندگیمو می کردم

و با بدو خوبش می ساختم

و کمبودهای زندگیم رو به پای بی لیاقتی خودم می ذاشتم

و با جنبه های خوبش خودم و راضی می کردم.

من که قانع بودم و ناشکری نکردم پس چرا این طوری شد

چرا این اتفاقها افتاد چرا خدایا چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟

ویرانی

هیچکس ویرانی ام را حس نکرد

وسعت تنهاییم را حس نکرد

در میان خنده های تلخه من

گریه ی پنهانی ام را حس نکرد

آنکه با آواز من مانوس بود

لحظه ی پایانی ام را حس نکرد

افسوس

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس که هیچ کس نبود ...

همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم!

با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی

چرا چشمهایم همیشه بارانی است !!!!!!!
دلم را شکستی

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ،

بس که حالم گرفته است چشمانم غرق در اشکهایم شده ?.

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ?.

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد?

سوال از عاشق شکست خورده

: از یک عاشق شکست خورده پرسیدم

بزرگ ترین اشتباه؟

گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست؟

گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟

گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟

گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟

گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق؟

گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه؟

گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟

گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟

اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت:

)) مرگ))
حرف دل

باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن

باید خیانت کنی تا دیوونت باشن

باید دروغ بگی تاهمیشه تو فکرت باشن

باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن

اگه ساده ای اگه باوفایی اگه یه رنگی

همیشه تنهــایی......

تنها بودن.....

تنــ ــها بــ ــودن قــدرت مــــــے خــواهــد

و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد

کـه روزی مـــــے گفت تنهــــایـت نمــــے گــذارم